پیامبر خدا(ص) در عرصه قیامت در آن روز هولناک و دشوار با افسوس و دلی پردرد، قرآنبدست میایستد و ـ این گونهـ شکایت جانکاهی را به پروردگار میکند: «پروردگارا!! قوم من قرآن را رها کردند.» (فرقان/ 30) گویا رسول خدا میفرماید خداوندا مردم، نور، روشنگری و بیانگری قرآن را رها کردند، جداگر حق از باطل، رحمت و شفا را ترک گفتند، تشنه گشتند در حالی که آب زلال و گوارا در کنارشان بود، در ظلمات زندگی کردند در حالیکه در نزدشان نورِ آشکار و روشنگر بود. آه چه سنگین زیان و بزرگ خسارتی کرده است، کسی که این همه را رها کند!
در این بررسی مقصود ما از رهاکنندگان قرآن، سرکشان و ستمگران نیستند که قرآن را بر سر نیزه کرده و با قرآن علیه قرآن میجنگیدند در پوشش اسلام و قرآن با سرنیزههای صفیّن قرآن را حمل میکردند و یا مسجد ضرار را با انبوه منافقان پر میکنند؛ اینان دشمنترین، دشمنان اسلام و قرآناند و روی سخن با ایمان آوردگان، دینداران و پایبندان به مکتب است.
(متأسفانه) از پدیدههای آشکار در جامعه اسلامی ترک تلاوت و قرائت قرآن کریم است، با وجود آیات فراوان قرآن درباره تلاوت آن، و دعوت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به تلاوت قرآن، اندک افرادی هستند که گوش شنوا دارند.
خداوند میفرماید: «و قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (مزمل/ 4)
و نیز میفرماید: «اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید» (مزمل/ 4)
از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده، هر کس قرآن را پیش از سن بلوغ بخواند، حکمت را در کودکی فرا گرفته است. و فرمود: هر کس دوست دارد با پروردگارش سخن بگوید پس قرآن را بخواند، و هشدار میدهند از این که روزی بر ما بگذرد و جزو بیخبران باشیم، آنجا که میفرماید: هر کس شبی ده آیه بخواند او را از «بیخبران» نمینویسند، و اگر پنجاه آیه قرائت کند با «ذکران»، اگر سیصد آیه بخواند از شمار «رستگاران» و اگر پانصد آیه از قرآن را تلاوت نماید از مجتهدان شمرده میشود.
بعضی از مؤمنان از ترس اینکه احکامِ تلاوت را نمیدانند خواندن قرآن را ترک میکنند در حالی که رسول خدا میفرماید: اگر قرآن خطا و یا با لحن اشتباه خوانده شود و یا اعجمی آن را تلاوت نماید؛ فرشتهای آن را همانگونه که نازل شده برایش مینویسد.
تلاوت همراه با ترتیل قرآن از امور مهمی است که بر شکلگیری ایمان شخص تأثیر میگذارد. به صورتی که انسان با خواندن قرآن، لطافت و قوت را با هم میآموزد. در (مسائل) عاطفی و احساسی، نرمدل و در دشواریها و برخورد با مشکلات و رنج و دردها محکم و قوی میشود. از اینرو قرآن کریم خطاب به پیامبر خدا میفرماید: «ای جامه به خود پیچیده، شب را جز کمی به پاخیز، نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا، قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (مزمل/ 1 ـ 4)
همهی اینها برای آمادگی تحمّل بار سنگین و پذیرش مسؤولیت بزرگ است: «چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.» (مزمل/ 5)
و نسبت به مؤمنین تخفیف داده شده میفرماید: «اکنون آنچه برای شما میسّر است قرآن بخوانید. او میداند به زودی گروهی از شما بیمار میشوند، و گروهی دیگر برای بدست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر میروند. و گروهی دیگر در راه خدا جهاد میکنند (و از تلاوت قرآن باز میمانند).»
از نشانههای اساسی و جدّی پرهیزکاران که در طول شبانه روز به طور طبیعی در آنها مشاهده میشود. این است که با خواندن قرآن به خود ـ نفس خود ـ حالت حزن و اندوه میدهند. حضرت علی(ع) علاقه آنها را چنین وصف میفرماید: «پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه میخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را مییابند. و اضافه میفرماید: و هر گاه به آیهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن میسپارند، و گویا صدای بر هم خوردن شعلههای آتش، در گوششان طنین افکن است»(1) ما کجائیم و آنها کجا؟
میان تلاوت با ترتیل و بدون ترتیل فرق وجود دارد؛ تلاوت با ترتیل به خواندن، فضای روحانی و جوّ معنوی میدهد و قلب انسان همراه با خواندن کلمات به حرکت در میآید، و متناسب با انبساط روحی، آیات خدا در عمق جان رسوخ میکنند. تفسیر درّالمنثور به نقل از حضرت علی(ع) مینویسد: از پیامبر خدا(ص) دربارهی آیه «و رتل القرآن ترتیلا» سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود: یعنی قرآن را واضح و شمرده بخوانید و چون ماسه، آن را پراکنده نکنید و مانند شعر، آن را نسرایید، در شگفتیهایش اندیشه و درنگ کنید و دلها را به حرکت وادارید و دغدغهتان در تلاوت به آخر رسانیدن سوره نباشد.
از بلاهایی که در میان مردم ـ مسلمان و بلکه مؤمنین از آنها ـ رسوخ کرده این است که صحبتها و گفتگوهایشان پیش از آغاز تلاوت و بعد از شروع آن تفاوت نمیکند. در حالی که خدای سبحان ـ هر گونه ـ سخن گفتن هنگام تلاوت را بیهوده و لغو اعلام کرده است. آیه میفرماید: «هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرادهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.»(اعراف/ 204)
بدرستیکه قرآن تنها گوش دادن را از ما نمیپذیرد؛ بلکه با گوشِ جان شنیدنی که همراه با تدبّر و هوشیاری باشد. به احتمال زیاد کسانی که هنگام خواندن قرآن عمل لغو مرتکب میشوند و به تلاوت گوش نمیدهند، ارزش گوش سپردن به قرآن کریم را نمیدانند. در حالیکه معنای صریح آیه مبارکه و روایات ضرورت استماع قرآن و سکوت هنگام تلاوت آن است. در آن صورت است که درهای رحمت الهی گشوده میشود و دلهای مؤمن به سوی آن روی میآورند. «و إذا قُرئ... ترحمون» اینجاست که رحمت الهی بر کسانی که ساکتاند و گوش فرا میدهند نازل میشود.
رسولخدا(ص) فرمود: بلای دنیا از قاری قرآن و بلای آخرت از شنوندهی آن برطرف میشود. براستی بلای دنیا نسبت به آخرت چقدر است؟!
در روایت است که زراره میگوید: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم آیا بر کسی که صدای تلاوت قرآن را میشنوند سکوت کردن ضروری است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «بلی»، اگر در نزد شما قرآن تلاوت شد، سکوت نمایید و گوش فرادهید.
قرآن کریم در وصف حالت مؤمنان صالح هنگام گوش دادن به تلاوت میفرماید: «کسانی که پیش از آن به آنها دانشی داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنها خوانده میشود، سجده کنان به خاک میافتند.» و میگویند: «منزه است پروردگار ما، که وعدههایش به یقین انجام شدنی است.» آنها (بیاختیار) به زمین میافتند و گریه میکنند؛ و (تلاوت این آیات همواره) بر خشوعشان میافزاید.» (اسراء/ 107 ـ 109)
قرآن در نشان دادن حالتی که شایسته است مؤمنان در زمان شنیدن قرآن داشته باشند میفرماید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتی مکرر دارد (با تکراری شوقانگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان میترسند میافتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا میشود.» (زمر/ 23)
حفظ قرآن و صحیح خواندن آن در این روزگار حتی نزد مؤمنان تحصیل کرده کمتر مورد توجه است به همین علت میبینیم وقتی یکی از آنها به آیه مبارکهای استشهاد میکند در تلاوت آن در میماند و به زحمت میافتد.
پیامبر اکرم(ص) شیفته و حریص بر حفظ کردن قرآن بود حتی بر جبرئیل(ع) پیشی میگرفت. گفتهاند رسول اکرم(ص) پیش از آنکه جبرئیل مقدار آیاتی که فرو آورده کامل کند، حضرت آنها را از بَر میخواند تا از حفظ قرآن مطمئن شود. و این را از ظاهر آیه میفهمیم: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [= قرآن] حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن بر عهدهی ماست پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن. سپس بیان [و توضیح] آن (نیز) بر عهدهی ماست.»(قیامت/16ـ19) حافظ قرآن دارای منزلتی عظیم و جایگاه بلندی است و کسی را یاری آن نیست به آن دست یابد. رسول خدا(ص) به حافظ قرآن اینگونه اطمینان میدهد: «خداوند به هر کسی ـ توفیق ـ حفظ قرآن را بدهد سپس گمان کند کسی بر او برتری دارد به بهترین نعمتها جفا روا داشته است. و میفرماید: «کسی که در قلباش چیزی از قرآن نیست، خانه دلش ویران است».
چه بسا کسی برنامه حفظ ـ سورههایی یا آیاتی ـ را آغاز کند سپس آنها را فراموش کند و برنامهی حفظ قرآن را کنار بگذارد این ـ حالت ـ در روز قیامت باعث افسوس و حسرتاش میشود.
امام صادق(ع) میفرماید: کسی که سورهای از قرآن را فراموش کند در بهشت به صورت چهرهای نیکو و مرتبهای بلند در برابرش ظاهر میشود. وقتی او را ببیند از او میپرسد کیستی؟ چقدر نیکویی! ای کاش برای من میبودی. او در پاسخ میگوید: آیا تو مرا نمیشناسی؟! من همان سورهی فلان در فلان جای قرآن هستم. اگر مرا فراموش نمیکردی تو را به این مرتبه میرساندم!!
انسان به هر مرحلهای از علم و آگاهی نائل شده باشد حق دارد حالت روح تدبر در آیات را در خود زنده کند و در آنها بیندیشد و از آنها الهام بگیرد. قابل فهم بودن قرآن در هر سطح، یکی از معجزات قرآن است. حتی افراد بیسواد که خواندن و نوشتن بلد نیستند قرآن را میفهمند لکن مراتب فهم و فراگیری متفاوت و مختلف است و این ویژگی خاص قرآن کریم است و امتیازی است که هرگز در هیچ کتابی یافت نمیشود.
بسیاری از مؤمنان به اشتباه تصور میکنند تدبر در قرآن جایز نیست مگر برای کسانی که از شرایط مفسر مانند لغتشناسی، بلاغت، اصول، منطق، فلسفه و... برخوردار باشند با این توهّم خود را از تدبر نمودن در آیات قرآن که شایسته است هرکس آن را دارا باشد، محروم میسازند. قرآن فریاد میزند: «ما قرآن را برای تذکر، آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟!»(قمر/22)
خداوند عمل کسانی که در قرآن تفکر و تدبر نمیورزند ناپسند میداند و میفرماید: «آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!» (محمد/ 24) (در حقیقت) قرآن برای تدبّر ورزیدن نازل شد. خداوند میفرماید: «این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکر شوند.»(ص/29)
هر کس که قرآن را میخواند یا به آن گوش فرا میدهد حق دارد در هر حرفی از حروف آن یا کلمهای از کلماتش و یا آیات آن اندیشه و تدبر کند؛ حق دارد هنگام تلاوت کلام خدا سخن حضرت ابراهیم را با تدبر بنگرد آنجا که میفرماید: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِین»(شعراء/78ـ81) پس از مطالعه آیات باید بیاندیشد علت اختلاف در استفاده از حروف عطف، واو، فاء، ثم و... چیست؟ چرا ضمیر «هو» بکار برده میشود. چگونه سیاق از (مرضتُ) به خلقنی، یطعمنی، یمیتنی تبدیل میشود؟ و چرا نگفت (یمرضنی)! و در آیه: «ولنبلونّکم بشیء... الصابرین» (بقره/ 155) چه رازی در تقدم کلمه خوف بر جوع و جوع بر نقص اموال هست؟
و چه سرّی در تقدم اموال بر جانها در آیات جهاد وجود دارد؟ در حالی که جانها را بر اموال در آیات سورهی شعراء مقدم کرده «و جاهدوا فی سبیل اللّه بأموالکم و انفسکم» ؛ «ان اللّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم»
رسول اکرم(ص) برای کسانی که میخواهند در آیات خدا تدبر کنند، دو سفارش مهم فرموده: 1. در تلاوت قرآن همتتان این نباشد که سورهای را که آغاز کردید به پایان برسانید. 2. قرآن بخوانید و گریه نمایید و اگر نتوانستید حالت گریه به خود بگیرید.
در عصر رسالت، دشمنان به راز نهفته «درنگ کردن» و «به ترتیب فرود فرستادن» در قرآن پی نبردند.
«... و قرآنی که آیاتش را از هم جمع کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم.»(اسراء/106)
دشمنان اسلام حتی، این بهانه را مطرح میکردند و میگفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمیشود؟!» (فرقان/ 32)
در حالی که از این حقیقت بیخبرند که اگر قرآن به صورت تدریجی در مدتی بیش از 20 سال نازل نمیشد، اولاً: امکان تحقق رسالت دین در تشکیل ساختار سالم قرآنی و تربیت امت و ایجاد دگرگونی و تحول در متن وقایع بدون حضور در فراز و نشیب زندگی میسر نبود. ثانیاً: لازمهی دگرگونی و تغییر در روح و جان مردم تدریجی بودن است. ثالثاً: نزول تدریجی قرآن باعث دلگرمی و استوار ماندن رهبر در میدان عمل و صحنهی برخورد میشود. خداوند در اینباره میفرماید: و کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمیشود؟! این بخاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم، و از این رو آن را بتدریج بر تو خواندیم.»(فرقان / 32) قرآن برای توأم ساختن علم و عمل و جهت دادن به حرکتها و رهبری مردم و مراقبت مستمر نازل شده است.
سیوطی در الاتقان، به نقل از عبدالرحمن سلمی، میگوید: درباره کسانی که قرآن را میخواندند چنین میگفتند: هر گاه 10 آیه از پیغمبر(ص) میآموختند بر تعداد آیات نمیافزودند تا اینکه میفهمیدند به علم و عمل رسیدهاند سپس میگفتند: قرآن و علم و عمل را با هم آموختیم. و به همین دلیل مدتی را در حفظ سوره سپری میکردند. پیامبر در تفسیر آیهی «و الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته» فرمود: حق تلاوته یعنی آن را بطور کامل تبعیت کرده و حقش را بجا آورند.
در تلاوت، به آسانی آیه «وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْکَافِرُون» را میخوانیم. اما در عمل به آن سختیهای بسیاری را باید به جان خرید. به همین جهت بایستی این دو حقیقت اساسی قرآن تفکیک شوند:
1. قرآن سهل و آسان است. «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟!» (قمر/ 22)
2. قرآن سخت و دشوار است. «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً؛ چرا که ما به بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.»(مزمل/5)
نویسنده «وحی القرآن» معتقد است: «قول ثقیل» دشواری مادی نیست؛ که برخی روایات از فشاری که بر جسم مبارک پیامبر(ص) هنگام دریافت وحی وارد میشود، یاد میکنند؛ بلکه مقصود دشواری بار مسؤولیت است که بر دوش انسان میآید.(2)
مهمترین علتهای اساسی که باعث میشوند قرآن کریم کنار گذاشته شود و نقش زندگیساز خود را از دست بدهد عبارتند از:
نگرشی که به قرآن کریم صورت میگیرد از فضای رسالتی که قرآن در آن نازل شده و صحنه پیکاری که رهبری آن را داشته به دور است. قرآن برای تشکیل امتی راهبر، پیشتاز و شاهد، آمده که بتواند در میدان کارزاری پیوسته با دشمنان، خود به سیر تکامل برسد. با امت باشد و هدایت و فرماندهی آنها را به عهده بگیرد، در شادی و غم و شکست و پیروزیشان همراه باشد. قرآن راهکار عمل، تلاش و جهاد است و زندگی را از خلال خیزش و قیام به پیش میبرد و نسل نخست رابطه میان شناخت تاریخ و ساختن تاریخ را از قرآن درک کرد.
قرآن راهبری و مسیر حرکت آنان را بعهده داشت چون سربازی که در میدان جنگ دستور روزانه و سریع خود را از فرمانده میگیرد. بنابراین کسی دستوری را که برای بیش از یک جلسه باشد؛ اخذ نمیکرد؛ زیرا احساس میکرد واجبات و تکالیف زیادی بر عهدهاش میافتد هر فرد ده آیه از قرآن را فرا میگرفت تا آنها را حفظ کند و به آنها عمل نماید «شیوهی دریافت قرآن برای اجرا و عمل به آن، همان چیزی است که نسل اول انجام داد و شیوه دریافت برای آموختن و انبار کردن معلومات آن چیزی است که نسلهای بعد آن را آفریدند.»(3)
درک کنیم و به قابلیت راهنما بودنش برای مسلمانان هر نسل پی ببریم بایستی چگونه بودن نخستین اجتماع مسلمانانی که مورد خطاب قرآن بودند را مدنظر داشته باشیم.
آری شایسته است همراه با مسلمانان نخست زندگی کنیم و آنان را به صورت چهرهی بشر حقیقی در زندگی واقعی با مشکلات آن بنگریم و رهبری مستقیم قرآن را در اهداف و لحظات زندگیشان مورد تأمل و کنکاش قرار دهیم و ببینیم قرآن چگونه گام به گام دست آنها را میگیرد در فراز و نشیبها، افت و خیزها، ضعفها و مقاومتها و... با این نگرش همهی ویژگیهای انسان شناخته میشوند ضعفها و استعدادها و... ظاهر میگردند.
سپس ما نیز خود را مخاطب قرآن احساس میکنیم ـ درست مانند مسلمانان مورد خطاب قرآن ـ و مردم امروز میتوانند از پاسخگویی قرآن و رهبری آن در همان راه، بهرهمند باشند.
با این نگرش است که قرآن را زنده خواهیم دید و احساس میکنیم با امروز و فردای ما همراه است.(4)
این نگرش نقش بسزایی در ناکارآمد جلوه دادن آیات قرآن در فضای فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته است. همچنین سبب ناتوان جلوه دادن آیات در رویارویی با حوادث و پیشرفتها شده است. محدودنگری به آیات قرآن کریم دو صورت دارد:
این نگرش اسباب نزول را پوشش و محدودیت برای فکر و اندیشه میانگارد و منطق و راهکار بودن آنرا نفی میکند.
پس در توجه به اشخاص و قهرمانان و وقایع تاریخی غوطهور میشود به طوری که افکار و مفاهیمی ـ که آیات جز به جهت بیان و تأکید آنها نازل نشدهاند ـ فراموش میشوند. و نیز در قصص قرآنی که جز به جهت «عبرت آموزی» نیامدهاند، همین تلقی وجود دارد. خداوند میفرماید: «در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود.» (یوسف/ 111)
برای نمونه داستان سامری تنها یک حادثه تاریخیگذرا که در زمان گذشته رخ داده، نیست. بلکه پدیدهای است که در هر عصر و نسلی تکرار میشود. هرگاه رهبر مقتدر از صحنه دور شود سامری به نام پیروی از راه موسی(ع) تلاش میکند در بروز حوادث جایگاه او را بگیرد و بگوید: «من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول (و فرستادهی خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم و این چنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد.» (طه/ 96)
با تدبر در قصهی سامری و شیوههای فریبنده و گمراه کنندهای که بنیاسرائیل را شیفته و مسحور کرد و آنان را رو در روی هارون(ع) قرار داد که به هارون چنین گویند: «ما همچنان گرد آن میگردیم (و به پرستش گوساله ادامه میدهیم) تا موسی به ما باز گردد...»، خواهیم دید گوسالهای که سامری آن را از طلا ساخت همچنان در واقعیتهای این زمان به صورتهای گوناگون و شیوههای مختلف وجود دارد. و اگر به موضعگیری حضرت موسی در برابر این مشکل توجه کنیم پندها و درسهای بزرگی خواهیم گرفت. نخست به جهت مواجهای که با امت گمراه و سرگرم گوساله نمود و دوم برخورد حضرت با جانشینش هارون و در نهایت مقابلهای که با سامری کرد.
شایان ذکر است که داستان سامری در سورههای متعددی تکرار شده و این نشانهی پندآموزی بزرگی است و درسهای مهمی را در صحنههای سیاسی و اجتماعی میتوان از آن آموخت و همچنین در قصهی یونس(ع) که آن حضرت با حالت خشم صحنه را ترک میکند، رخدادی نیست که سپری شده و زمان آن گذشته باشد بلکه با نگرش عمیق به حوادث پیرامون آن و شیوهی خطاب آیات در سه سورهی انبیاء، صاد و نون، نقش قرآن در متن فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی... زمان ما محسوس و کاربردی میشود.
از مصیبتهای بزرگی که ما را از فراگیری درسهای دلنشین قرآنی محروم کرده، این است که ما در پی یافتن مواردی از داستان هستیم که قرآن آن را به دلیل بیاهمیتی یا کم اهمیتی، ذکر نکرده است. و سرانجام از پرداختن به دلالتها و نشانههای عمیق قرآنی و رخدادها غافل میشویم و به امور بیارزش و جانبی میپردازیم.
آری به تفصیل راجع به امور مجمل در قرآن پرداختهایم و در اموری که به آنها اهمیت داده نشده دقت میکنیم. و این چنین است که قصه، حکمت، عبرت و درس آموزی خود را از دست میدهد.
به طور مثال در تفاسیر دربارهی چگونگی درخت نهی شده در قصهی آدم(ع) به دقت... میپردازیم: «نزدیک این درخت نشوید.»(بقره/ 35) و یا در پی شناخت نام مردی که در سورهی یس آمده هستیم: «وَ جَآءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی؛ و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرارسید» (یس/ 20) و...
به احتمال زیاد توجه به این مشغولیتها و نکات غیر ضروری در قصههای قرآن میدان را برای ورود اسرائیلیات در تفاسیر باز کرده است.
محدودیت در آفاق و فضای نزول باعث میشود آیات قرآن در فضای کوچک و محصور نگه داشته شود و چشماندازی دیگر نداشته باشد؛ و امکان گسترش افقهای باز در صحنههای وسیع و مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را پیدا نمیکند.
طبیعی و پر واضح است که قرآن گنجی است که تمامی ندارد و شمعی است که به خاموشی نمیگراید و دریایی که ژرفایش دست نیافتنی است، بلکه محدودیت و تنگ نگری مربوط به دید محدود ما است که نمیتوانیم همگام با تحولات زندگی، پاسخ نیازهای خود را پیدا کنیم. برای مثال هنگام تفسیر آیه «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون» (آلعمران/ 71)
ما فقط آن را از یک دریچه مینگریم که دربارهی آنچه اهل کتاب کتمان کردند؛ نازل شده است. در حالی که آیه دو روش خبررسانی استکبار جدید و قدیم را مشخص میکند:
(وارونه سازی خبرها) «لم تلبسون الحق بالباطل» چرا حق را با باطل (میآمیزید)
«و تکتمون الحق و انتم تعلمون» حقیقت را پوشیده میدارید. در حالی که میدانید.
آیت اللّه سید محمد باقر صدر(ره) ـ با ژرف نگری ـ توانست مشکل اقتصادی جهان را از خلال آیه زیر بدست آورد: «و اتاکم من کل ما سألتموه و ان تعدوا نعمة اللّه لاتحصوها انّ الانسان لظلوم کفار؛ و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد، و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد. انسان، ستمگر و ناسپاس است.»(ابراهیم/ 34) ایشان میفرماید: اسلام مانند سرمایهداری معتقد نیست که مشکل ـ اقتصاد ـ در طبیعت و کمبود منابع آن است زیرا بر این باور است که طبیعت توانایی این را دارد که پاسخگو و ضامن همهی نیازهای بشر باشد. همچنین اسلام مشکل اقتصاد را در تناقض و نابرابری بین تولید و شیوههای توزیع نمیداند؛ که مارکسیستها به آن معتقدند. بلکه اسلام مشکل اساسی را پیش از هر چیز مربوط به انسان میداند نه طبیعت و نه شیوهی تولید.
اسلام در فرازهایی از آیات زیر این مطلب را بیان میکند: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الاْءَنْهَار» (ابراهیم/ 32)
«ستم آدمیان در بخش نابرابر نعمتهای الهی است ـ یعنی سوء توزیع ـ و کفران نعمت آنها در اهمال کاری از بهرهبرداری از طبیعت و خود را از کار کنار کشیدن ـ یعنی توسل به شیوهی منفی ـ است.»(5) (6)(7)
ببیند به آن عمل نماید.
جهان امروز نیازمند نگرش باز به قرآن در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی، تاریخ و روانشناسی و... است بایستی همراه با قرآن باشیم. با این راهکار است که میشود آن را در متن واقعیت آورد و مشکلات خود را به آن عرضه نمود. بنابراین حرکت و تلاش از واقعیت به سوی قرآن راه مییابد و از قرآن به عالم واقع جریان پیدا میکند.
ترسیم هیبت نادرست از قرآن نقش بزرگی در بریدن و نافرمانی از قرآن دارد. نوآوری را از تفسیر گرفته، بسیاری از مفسران و مؤمنان را از نعمتِ تدبّر در آیات و تفکر در قصص قرآن محروم کرده است.
بنابراین هیبت نادرست از دو زاویه قابل بررسی است:
یکی از بزرگترین حجابهای قرآن که مانع استفاده از آن شده، از دیدگاه امام خمینی(ره): «اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیدهاند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست.»(8)
(9)
فقد اخطأ»(10)
اساسی پاسخ میدهد:
1. تدبر، پندآموزی و درس گرفتن از قرآن علاوه بر اینکه تفسیر بهرأی نیست ربطی به تفسیر ندارد. امام میفرماید: «تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر بهرأی، که ممنوع است، اشتباه نمودهاند؛ و بواسطه این رأی فاسد و عقیدهی باطله قرآن شریفه را از جمیع متون استفاده عاری نموده و آنرا به کلی مهجور نمودهاند؛ در صورتیکه استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد.»(11)
2. تفسیر بهرأی از موارد زیر جدا است:
الف)آیات معارف
ب) علوم عقلی که موافق قوانین منطقی باشد
ج) آیات اخلاقی که مطابق با عقل و خرد باشد.
امام(ره) میفرماید:«زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحهی عقلیه است.»(12)
دین است.»(13)قرار میدهد.
ابن عطیه گوید: عدهی زیادی از مفسرین مانند سعید مسیّب، عامر شعبی و دیگران برای تفسیر قرآن اهمیت ویژهای قائل بودند و با اینکه فهم و درک جدیدی از قرآن داشتند در برابر آن (تفسیر قرآن) با ترس و احتیاط عمل میکردند.
این هیبت و شکوه نادرست سبب تفسیر مأثور شد که در اینجا نقش مفسر، نقل آراء و تابعینی که روایات را به رسول خدا نسبت میدهند، میباشد و این چنین است که باب تدبّر و تفکر و اندیشه بسته شد. و تفسیر در مجموعهای از روایات برای برخی آیات نگاشته میشد.
شیوه تفسیر مأثور در واقع راهی است: محدود در برابر نیاز نامحدود، زیرا ما در ذیل ششهزار و چند صد آیه قرآنی صدها و هزارها سؤالات علمی و غیر علمی داریم پاسخ این سؤالات و حل این معضلات و مشکلات را از کجا باید دریافت نمود؟
آیا به روایات باید مراجعه نمود؟ در صورتی که آنچه میشود نام روایت نبوی بر آن گذاشت از طرق اهل سنت و جماعت به دویستوپنجاه حدیث نمیرسد گذشته از اینکه بسیاری از آنها ضعیف و برخی از آنها منکر میباشند و اگر روایات اهلبیت را که از طرق شیعه رسیده در نظر آوریم درست است به هزار میرسد و در میان آنها مقدار معتنابهی احادیث قابل اعتماد یافت میشود ولی در هر حال در برابر سؤالات نامحدود کفایت نمیکند، گذشته از اینکه بسیاری از آیات قرآنی هست که در ذیل آن از طریق عامه و خاصه حدیث وارد نشده است.
یا در این مشکلات به آیات مناسبه باید برگشت که در این طریقه ممنوع است؟ یا اصلاً از بحث خودداری کرد و نیاز علمی را نادیده انگاشت؟ در این صورت آیه «ونزَّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیءٍ»(14) با دلالت روشنتر از آفتاب خود چه معنی خواهد داشت؟ و جمله «أفلا یتدبرون القرآن»(15) و سورهی محمد آیه 24 و آیه «کتابٌ انزلنا الیک مبارکٌ لیدبّروا آیاته و لیتذکَّر اولواالباب؛(16) کتابی است مبارک که بر تو نازل کردیم برای اینکه آیاتش را تدبر کنند و ارباب عقول متذکر شوند» و آیه «أفلم یدبّروا القول أم جائَهم مالم یأتِ آبائهم الاولین؛(17) آیا این سخن را تدبر نکردهاند یا به سوی ایشان چیزی (تازه) آمده که به سوی پدران گذشتهشان نیامده بوده) چه مفهومی خواهد داشت؟»(18)
بیان شدهاند.
1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 403 ـ 404.
2. فضلاللّه، محمد حسین، من وحی القرآن، ج 23، تفسیر سوره مزمل.
3. سید قطب، معالم فی الطریق، فصل جیل قرآنی فرید.
4. سید قطب ـ فی ظلال القرآن، ج 8، ص 512 ـ 513.
5. اقتصاد ما، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند، ص 253، بنیاد علوم اسلامی، چاپ اول، 1360.
6. توبه/ 60.
7. کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند.
8. آداب الصلاة، امام خمینی، ص 199، انتشارات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم، تابستان 1380
9. کسی که قرآن را با رأی خویش تفسیر کند جایگاهش در آتش است.
10. هر کس قرآن را به رأی خود درست تفسیر کند، بخطا رفته است!
11. همان، ص 199.
12. همان، ص 200.
13. همان، ص 200.
14. نحل/ 89.
15. نساء/ 82 ؛ محمد/ 24.
16. سوره ص/ 29.
17. مؤمنون/ 76.
18. قرآن در اسلام، علامه طباطبائی، ص 62 و 63، انتشارات: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دهم 1379.